• وبلاگ : iranonco
  • يادداشت : رگ گيري
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ن 
    خدا خيرتان بدهد. خيلي مطالب خوب و مفيدي مي گذاريد. من که تا روز آخر با سرم و آمپول کنار نيومدم و همش آبروريزي راه انداختم. همه اش هم به من مي گفتن بدرگي! آخر بدرگ براي من که يک ادبياتي ام معني جالبي نداره. اين هم دليلش:

    لغت نامه دهخدا

    بدرگي . [ ب َ رَ ] (حامص مرکب ) بدطينتي . بدذاتي . بدخواهي . پستي . خواري . (ناظم الاطباء). بداصلي . بدگوهري . بدنژادي :
    پادشاهان جهان از بدرگي
    بو نبردند از شراب بندگي .

    مولوي .


    توان کرد با ناکسان بدرگي
    وليکن نيايد ز مردم سگي .
    + پريسا 
    مرسي از راهنمايتون
    پاسخ

    خواهش ميکنم ...سپاس
    + مرداد 
    خيلي خيلي ممنونم از لطف و پاسختون. براتون آرزوي موفقيت مي کنم.
    + مرداد 
    مرسي از اينکه اينقدر حساسيت دارين توي کارتون.من چند روز پيش در بيمارستان بستري بودم و آنژيوکت به دستم وصل شد براي سرم که از دستم خون زيادي خارج شد طوري که خود پرستار هم دست و پاشو گم کرده بود و همش مي گفت من اين اولين بارمه که اين اتفاق برام افتاده. خلاصه بعد دو روز مرخص شدن الان به اندازه طول لوله واردشده به رگ درد مي کنه و کلا رگ سفت و برجسته شده و حالت انقباض داره.لطف مي کنيد بگيد من چي کار بايد بکنم؟
    پاسخ

    سلام ، ايملتون رو نداشتم ... شما به مدت سه روز ... روزي چهار بار هر بار به مدت نيم ساعت از كيسه آبگرم بر روي موضع استفاده كنيد ... و در فواصل كرم آلفا بر موضع بماليد
    سلام دوست عزيز انصافآ وبلاگ زيبايي داري من از مطالبت خوشم اومد دلم ميخاد هر روز به وبلاگت سر بزنم بيا آدرس وبلاگتو توي سايت من ثبت کن تا آدرستو داشته باشم بتونم بهت سر بزنم

    مرسي

    مينا
    + ياسز 

    salam amoo :)

    neveshtehat besyar ghabele dark budan moteshakkeram nokate jadidi dareshun bud amma moteassefane hamuntor ke midunid marja va manba vase kare ma mohemme age manba moarrefy konid behtar mishe

    + پرستار 

    مرسي خيلي ساده و خوب بود
    + راحيل 
    سلام. من دانشجوي ترم6هوشبريم از مطلب خوبتون متشکرم . من رگاي زيادي گرفتم اما متاسفانه اصولش رو نميدونستم .متاسفانه يه مشکل اساسي که من و بقيه دوستان دانشجو داريم عدم اعتماد به نفس و عجله کردنه که باعث ميشه رگارو خراب کنيم. حالا اطلاعاتم با مطالب خوبه شمابيشتر شد. . ممنون
    + الهام مانيان از دانشگاه اصفهان 
    بعضي از نرس هاي قديمي تر و با تجربه ميگن قبل از رگ يافتن بايد با دست چند ضربه روي محل زد اماثابت شده اين كار صحيح نيست چون احتمال اينكه استافيلوكوك كه به طور طبيعي روي پوست وارد محل رگ گيري بشه ومشكل ايجاد كنه البته اين مسئله وقتي عارض ميشه كه بعد از اين كار پرستار براي محل رگ ديگه از پنبه الكلي استفاده نكنه.
    پاسخ

    سرکار خانم مانيان...سلام...فرمايش شما رو به همکاران هم خواهم گفت تا رعايت کنند اما به هر حال هر گونه تماس ناحيه رگ گيري نياز به پرپ مجدد با الکل داره....متشکرم
    + منصور حيدري 

    سلام آقا فريد خيلي خوشحالم كه افتخار آشنايي با شما از طريق اين وبلاگ دارم

    خيلي مشتاقم بدونم كدوم بيمارستاني؟

    راستش من هم 4 سال در بخش انكولوژي شهيد قاضي تبريز كار كردم اما راستشو بخواي اون 4 سال به اندازه 12 سال بود چون شبانه روز كشيك بودم و علاوه از شيفتهاي خودم نصف شيفت دو تا از همكارانو هم بصورت فروش شيفت كشيك ميدادم و هميشه متجاوز از 200ساعت در ماه اضافه كاري فيزيكي داشتم

    و در حقيقت اتاق استراحتي كه در اختيار من و يكي ديگر از همكاران نرس آقا بود محل اقامت من در اونجا بود البته با ديگر دوستانم مجردي منزلي رو كرايه كرده بوديم اما من در عرض يك ماه شايد يك شب هم به خونه نمي رفتم

    روزي يكي از مريض ها به من گفت آقاي حيدري آخه من مي بينم شما صبح اينجايي عصر اينجايي شب اينجايي همه روز اينجايي آخه شما خسته نمي شي؟؟؟

    و من جواب دادم كه : آقا رحمان من اينجا كار نميكنم بلكه من اينجا با شما زندگي مي كنم و فكر نمي كنم كه انساني از زندگي كردن خسته بشه.

    عجب روزهاي با صفايي بود و هرلحظه و ثانيه اش خاطره و عمر مفيد و بدور از روز مرگي.

    و اما آقا فريد گل - منتظر شما مي مونم خيلي خوشحالم از آشنائي تون.

    پرستار ضايعه نخاعي: منصور حيدري.

    پاسخ

    با سلام خدمت آقا منصور عزيز...مطالب شما را خواندم که گوياي عشق فراوانتان به کارتان بود...بسيار مسرورم که با شما آشنا شدم...بنده الان 8 سال است که همانند شما چند شيفته در بخش شيمي درماني کار ميکنم...وبطور مرتب در زمينه انکولوزي مطالعه ميکنم...30 مرداد در نظام پرستاري تهران هم يه سخنراني در زمينه ايمني در شيمي درماني دارم که حتما خلاصه اي از آن سخنراني را در وبلاگم خواهم گذاشت...موفق باشيد و سر بلند....يا هو
    + منصور حيدري 

    سلام خوشحالم كه اين وبلاگو مي بينم

    يادم هست يكي از بيماران سرطاني كه پيرمرد شوخي بود در اعتراض به تراي هاي نا موفق همكاران در رگ گيري اشاره به دستش مي كرد و مي گفت:

    آي جان اين جونه ها... _ بادمجون نيست

    راستش پيرمرد راست مي گفت.

    موفقيت در رگ گيري يه توفيق الهي ست و هيچ كس منكر سخت بودن اون در بيماران كموتراپي نيست

    اما بايد همكاران به يه نكته توجه كنند كه در رگ گيري رفتار پرستار با بيمارش بايد مديريت شود بطوريكه بيمار احساس نكند كه با او مثل يك موجود بي جان رفتار مي شود و خطاب به پرستار بگويد كه بابا اين جونه ها بادمجون نيست.

    يه نكته اي كه علاوه از توصيه هاي همكار محترم مي خوهم به آن اشاره كنم اين است كه در رگ گيري همكاران محترم بايد از وقت خودشون مايه بذارن نه از جون مريض.

    چون اين نكته هم به نفع مريضه و هم به نفع پرستار

    بياد داشته باشيم كه تا از وجود رگ در اندامي مطمئن نشديد هرگز شانسي بيمارتونو سوراخ سوراخ نكنيد و بياد داشته باشيم كه هر تراي ناموفق تمركز رواني پرستار رو به هم خواهد ريخت و نتيجه تراي هاي بعدي نيز خوب نخواهد بود در حاليكه اگر براي لمس كردن و يافتن رگ وقت كافي بذاريم اونوقت هم نتيجه كار بهتر خواهد بود و هم اعتماد به نفسمان در رگ گيري هاي بعدي افزايش خواهد يافت.

    زياد سرتون رو درد نيارم و آخر سر اينكه نظري هم به بالا داشته باشيد و با مدد گيري از نام او كارتونو با اعتماد به نفس شروع كنيد و از او بخواهيد كه شما رو در پيش بيمارش شرمنده نكنه .(يا علي مدد)