بازدید امروز : 212
بازدید دیروز : 9
وقتی الینا فهمید که دچار سرطان سینه شده است ، موجی از ترس و اضطراب تمام زندگی اش را در بر گرفت. او احساس کرد بدنش به او خیانت کرده است ، در طی 6 سال گذشته او مراقبت خوبی از بدنش به عمل آورده بود.
به توصیه های بهداشتی توجه کرده بود.
بطور مرتب ورزش کرده بود.
سیگار و الکل را برای همیشه ترک کرده بود.
یک رژیم غذایی متعادل را رعایت کرده بود.
در طی این مدت حتی یک قرص هم مصرف نکرده بود.
داشت فکر می کرد دیگر چه عاملی ممکن است باعث سرطان شده باشد؟
در اعضاء خانواده اش هیچ کس دچار سرطان نشده بود.
چرا بدنش می خواهد اور را بکشد؟ او احساس میکرد بدنش بر علیه اش سرکشی کرده است!
الینا مانند بسیاری است که برای اولین بار متوجه میشوند دچار سرطان شده اند.
آنها غرق در احساسات مختلف هستند ؛ ترس ، عصبانیت ، نگرانی ، گناه ، خجالت.
بخشی از این احساسات به خاطر عقاید نادرست درباره سرطان است. مثلاً اینکه برخی سرطانها ، در اثر خطاهای بیمار به وجود می آیند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک